یکی از بزرگترین برنامههای گروه عشایری که برای حدود یک ماه تا پنجم خرداد در فرهنگسرای بهمن برنامه داشت، برنامهای به نام جشنواره بزرگ اقوام ایرانی است. ظاهر کلی این برنامه، از نظر غرفههای ارایهکننده محصولات خاص شهرستان و صنایع دستی شاید شبیه به خیلی از جشنوارهها باشد اما این برنامه در باطن خیلی بیشتر از اینها حرف برای گفتن دارد. غلامعلی کاظمی، دبیر شرکت ایل قشقایی که با همکاری چند سازمان از جمله شهرداری تهران جشنواره اقوام ایرانی را برگزار میکند، در گفتوگو با «مردمسالاری» از چالشهای برگزاری چنین برنامههایی در ایران و اهداف گروهشان میگوید. او در مقابل چشمان بهتزده ما تاکید میکند که، همیشه و هربار که میخواستند چنین برنامهای را برگزار کنند، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور جلوی پیشرفت کارشان را میگرفت.
جشنواره اقوام ایرانی که بهار امسال در فرهنگسرای بهمن برگزار شد، ساماندهی خوبی داشت و همه برنامههایش درست سر ساعت مقرر برگزار میشد. تنوع برنامههای اجرا شده و توضیح فلسفه هر برنامه، موضوعی است که این جشنواره را از بقیه برنامههای مخصوص اقوام متمایز کرده است. باید خیلی برای برنامهریزی جشنوارهتان زمان گذاشته باشید. جشنواره اقوام را از چه زمانی کلید زدید؟
داستان برگزاری جشنواره اقوام در اصل به ۱۵ سال پیش برمیگردد. من اهل روستای آتشکده در استان فارس هستم که جایی در نزدیکی شیراز و کاخ اردشیر بابکان است. من آن زمان در زمینه تولید و فروش فرش کار میکردم. آن زمان عدهای از بچههای روستایی در اطراف کاخ اردشیر میگشتند و به شکلی که چندان خوشایند نبود، به گردشگرهای خارجی صنایع دستی میفروختند. روش کار آنها، گرفتن هدیه از گردشگران خارجی و… به نظرم صورت خوشی برای وجهه کشورمان نداشت و پسندیده نبود. برای همین به فکر سامان دادن به فعالیت این بچهها افتادم. در قدم اول یک چادر سیاه قشقایی خریدم بعد با بچههای فروشنده صحبت کردم و قرار شد صنایع دستیهای تولید شده در روستا را به صورت امانی در چادر بفروشند تا کارشان سر و سامان داشته باشد. با همکاری اهالی روستا سودی هم برای بچهها در نظر گرفتیم تا دلشان گرم باشد. با این شیوه، فروش صنایع دستی را در روستایمان آبرومند و درست کردیم.
بگذارید ادامه داستان را حدس بزنم. شما بعد از بالا رفتن فروش بچهها به فکر افتادید تا کسب و کار را از راه دیگری دنبال کنید که سودآور باشد اما در عین حال تفاوتهایی نسبت به فرش فروشی داشته باشد. به همین دلیل بود که سعی کردید با روش جدیدی برای خودتان و دیگران درآمدزایی کنید. درست است؟
نه دقیقا. راستش در آن زمان فقط به فکر بچهها بودم که بتوانند با یک روش آبرومند کارشان را جلو ببرند و دسترنجهایشان را بفروشند. اما مدتی بعد از اینکه چادرمان را برپا کردیم، دو مستندساز به چادر ما آمده و گفتند که میخواهند در زمینه زندگی و به خصوص مراسم عروسی عشایر فیلم بسازند. این دوستان گفتند وقتشان تنگ است و هرچه زودتر باید این کار را انجام بدهند. به همین دلیل، من برای اولین بار با سران قوم و عشایر در این باره صحبت کردم. بزرگان قشقایی که من را میشناختند، موافقت کردند که در عرض ۵ روز یک برنامه عروسی را سر و سامان بدهیم تا این آقایان بتوانند کار مستندسازی شان را به سرانجام برسانند. مراسم خوب انجام شد و مستندسازها هیچ مشکل خاصی نداشتند. به همین دلیل هم بود که یکی از آنها بعد از برگزاری جشن و پایان کارشان از من پرسید، چند وقت است در زمینه هماهنگی بین گروههای فیلمبرداری و عشایر کار میکنم؟ من اولین بارم بود که چنین کاری را انجام میدادم و تخصص اصلیام فروش فرش بود. اما بعد از تعریفهای این دوستان و تواناییهایی که در خودم دیدم، تصمیم گرفتم در حوزه فرهنگی کار کنم. اولین ایدهمان برپا کردن دو چادر در محوطه آثار باستانی تخت جمشید و نمایشگاه بینالمللی شیراز بود. در نمایشگاه بینالمللی چادری را به یاد روانشاد محمد بهمنبیگی، بنیانگذار سیستم آموزش عشایری ایران بنیان گذاشتیم که سبکی کاملا عشایری داشت و مورد استقبال هم واقع شد.
تمام این سالها در شیراز بودید؟ چه شد که پانزده سال تمام کارتان را ادامه دادید و کوتاه نیامدید؟
اول در شیراز و استان فارس بودیم اما بعدتر کسانی ما را دیده و به استانهای خودشان دعوت میکردند. ما در طول این سالها در بیشتر استانهای کشورمان از جمله کرمانشاه، آذربایجان غربی و شرقی، تهران، قزوین، لرستان، کرمان، هرمزگان، بوشهر، فارس، ایلام و… جشنواره برگزار کردهایم اما جشنواره اقوام ایرانی که سبک جدیدی از جشنوارههای ایرانی بود را برای اولین بار در تهران کلید زدیم.
جرقه ساختن یک جشنواره متفاوت از کجا در ذهنتان زده شد؟ اصلا چرا میگویید جشنوارهتان متفاوت است؟
یکبار وقتی داشتم روزنامهای را ورق میزدم، دیدم که در حاشیهاش درباره یک قوم فقیر در هندوستان نوشتهاند. گزارش روزنامه نوشته بود که این قوم در خانههای قدیمیو مخروبهای زندگی میکنند و دولت سالیان درازی به آنها پیشنهاد بازسازی خانههایشان را میداده اما آنها نمیپذیرفتهاند. بعد از مدتی یک پیشنهاد مطرح شد که گفتند، هر توریستی میتواند در ازای پرداخت کرایه ۱۰۰ دلار برای هر شب، در یکی از این خانههای مخروبه زندگی کرده و فقر را از نزدیک لمس کند. این طرح عجیب آنقدر مورد استقبال گردشگران قرار گرفت که بعد از مدتی دولت دیگر تمایلی به بازسازی خانهها نداشت. خود مردم هم با خیال راحت از خانههای مخروبهشان پول در میآوردند. این گزارش را که دیدم، فکر کردم که وقتی کشورهای دیگر از بدبختیشان پول در میآورند، چرا ما نتوانیم با نمایش دادن ثروتهایی که در اختیار داریم پول در بیاوریم؟ به نظر من، هر استان کشور ما به تنهایی به اندازه یک کشور دیدنی و ثروتهای نهفته دارد که میتوانیم از آنها استفاده کنیم. یکی از این ثروتها، قومیتها و تفاوتهای قومیتی است که ما در هر گوشه و کناری میبینیم. مردمیکه با وجود تفاوتهایشان توانستهاند سالها در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کرده و هرکدام ویژگیهای خاص خودشان را داشته و حفظ کنند، ثروت عظیمیاست که باید از آن بهره برد. به همین دلیل پیشنهاد برگزاری جشنواره اقوام ایرانی را مطرح کردم که بعد از مدتی پیگیری پذیرفته شد.
چه موضوعی در بین قومیتهای مختلف به نظرتان خاص و جالب میآمد که اینهمه روی آن تاکید دارید و معتقد هستید که باید آن را حفظ و ترمیم کرد؟
من هر بار که به برنامههای مختلف قومیمیرفتم و قومیتگراییهای گاه به گاه را که میدیدم، دلم میگرفت. در جشنوارههایی هم در هر چند سال یکبار برگزار میشد، یک قومیخودش را از دیگران برتر میدانست و این بهنظرم اصلا جالب نبود. اتحاد بین اقوام ایرانی که ما همیشه در کشورمان دیدهایم را نمیتوانستم در جشنوارههایمان ببینم و این آزارم میداد. به همین دلیل، طرحی را به شورای فرهنگی شهرداری منطقه یک ارایه دادم که بالاخره با دوندگی و جلسات متعدد قبول کردند که جشنواره ییلاقی ایل قشقایی برگزار شود. این جشنواره را در ارتفاعات سوهانک برگزار کردیم که مردم استقبال زیادی از آن کردند. وقتی مسوولین واکنش مردم را دیدند و هدف ما را متوجه شدند، موافقت کردند تا در سال بعد جشنوارهمان را در ارتفاعات سوهانک تهران برگزار کنیم. در جشنواره آن سال، با اینکه تازه سال دوم فعالیت مان بود، همه اقوام از کرد، لر، بلوچ، کرمانشاهی، یزدی، قشقایی، بختیاری و… شرکت داشتند و آداب و رسوم را به نمایش گذاشته، موسیقی اجرا میکردند.
با وجود اینکه خودتان میگویید، جشنواره اقوام یک برنامه خاص قومیاست اما ظاهر امر یعنی برگزاری غرفههای مختلف یا بعضی برنامههای رقص و اجرای موسیقی را هر از چند گاهی در تهران میبینیم و آنقدرها هم به نظرمان موضوع دستنیافتنی و بیهمتایی به نظر نمیرسد. دلیل خاص و مهم بودن جشنواره اقوام ایرانی در چه بود؟
ما در برنامههایمان درباره دلیل برگزاری هر رسمیتوضیح مفصلی ارایه میدادیم و به مردم سبک زندگی عشایری را یادآوری میکردیم. یک سبک زندگی خاص که میتواند در بین مردم شهری هم پیاده شود چون در بنمایهها و ریشههایش سادگی خاصی را دارد و همهجا قابل پیاده شدن است. بگذارید برایتان مثالهای واقعی را بیاورم. ما در سال دوم جشنواره، دو برنامه بزرگ عروسی نمادین به شیوه عشایری را برگزار کردیم. در این جشنهای نمادین، به شیوه برگزاری جشن عروسی در بین عشایر اشاره کرده و گفتیم که بنابر رسوم قدیمیما، دختر نباید جهیزیه بدهد. ما از همه بازدیدکنندگانمان،جامعهشناسان و حقوقدانان خواستیم تا این موضوع را بررسی کرده و نتایجشان را ارایه کنند. تهیه جهیزیه از طرف دختر، در زمان ایران قدیم رسم نبوده و در دین مبین اسلام نیز اثری از آن پیدا نمیشود. در بین ایلهای قشقایی، بختیاری و اقوام سیستانی دختر به هیچ وجه جهیزیه نمیدهد و داماد موظف است که به عنوان مسوول زندگی، هزینه جهیزیه را تامین کند. به همین دلیل از بیست و چند سالگی که سن پختگیشان آغاز میشود، میدانند که مسوولیتی در زندگی آینده خواهند داشت و به همین دلیل هم بیکار نمیگردند. تبلیغ زندگی ساده در بین بازدیدکنندههای ما مورد استقبال فراوانی واقع شد تا جایی که، در سالهای بعد ما برای عروس و دامادهای شهری، به سبک عشایری مراسم عروسی برگزار کرده و از آنها نیز هزینهای دریافت نمیکردیم.
چند نفر در برگزاری این جشنواره مشارکت میکنند؟
ما حدود ۴۰ هزار عضو افتخاری در تهران داریم که به محض اطلاع از جشنوارهها به یکدیگر اطلاع داده و در برنامههای ما شرکت میکنند. اما اعضای برگزارکننده جشنواره متفاوت و متغیر است. به طور مستقیم ۱۰۰ تا ۱۲۰ نفر با ما در ارتباط هستند که غرفههایمان را سر و سامان می?دهند. آنها با تولیدکنندهها در شهرهای خودشان در ارتباط هستند و وقتی بخواهیم جشنوارهای برگزار کنیم، جنس مرغوب را مستقیم از آنها گرفته و پخش میکنند.
برگزاری جشنوارههای عشایری و قومیمعمولا بسیار پرهزینه است. شما چطور توانستهاید دوام بیاورید؟ چقدر برای کارتان هزینه میکنید؟
نسبت به شرایط گروههای هنری که دعوت شده و برنامه اجرا میکنند، هزینه برنامهمان متفاوت است. گاهی هزینهها تا ۹۰۰ میلیون تومان هم میرسد که هزینههای مرتبط با زیرساخت را شهرداری تهران تامین میکند. این هزینه در مورد جشنواره ۹۰۰ میلیونی، چیزی حدود ۵۰۰ میلیون تومان بود. هزینهها را با کمک پول فروش بلیت ( در موارد خاص) یا اجاره غرفه تامین میکنیم. در برخی موارد،هزینه یک جشنواره ۱۰ تا ۱۵ روزه حدود ۱۰۰ میلیون تومان میشود که سعی میکنیم با اجاره غرفه درآمد کسب کرده و فشار هزینهها را کم کنیم.
حتی اگر بگویید با اجاره غرفه هزینههایتان را پوشش میدهید، باز هم سخت است قبول کنیم که برگزاری یک جشنواره در محل گستردهای مثل فرهنگسرای بهمن بدون کمک دیگران قابل انجام باشد. چه سازمانهایی پشتیبان شما هستند؟
ارگانهایی که ما را یاری میکنند، متفاوت هستند. ما حتی ارگانی هم داریم که برخلاف اسمش، هیچ یاری رسانی به ما نمیکند. در این باره بعدتر به شما خواهم گفت. واقعیت این است که شهرداری تهران خیلی به ما کمک کرده و شرایطی را جور کرده تا پیام و حرفمان را از طریق موسیقی و سنتهای اقوام ایرانی به مردم برسانیم. برخلاف شهرداری، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری حتی یک کاغذ ساده هم دستمان نداده که بتوانید روی آن متن بنویسیم. در عین حال، هرجایی هم که یک فضا فراهم کردهایم تا کارمان را انجام دهیم، اولین ارگانی که با ما مخالفت کرده، سازمان میراث بوده است. سازمان میراث فرهنگی باید متولی چنین کارهایی باشد و خودش کمک کند اما کاری که میکند، برخلاف اینهاست.
با وجود سختیها و هزینههای بالایی که چنین کاری برایتان دارد، چرا جشنواره اقوام ایرانی را برپا میکنید؟
هدف از برگزاری این جشنواره نشان دادن اتحاد و همدلی نقاط مختلف کشور هست. ما میخواهیم سنتهای گذشته را به جوانان آیندهمان انتقال بدهیم چون معتقدیم هر قومیکه گذشته را فراموش کند، محکوم به نابودی است. در حال حاضر جوانان کشورمان و اقوام مختلف کشور باید به خودشان افتخار کنند. ما با قومیتگرایی کاملا مخالف هستیم و نشان دادن اتحاد ایرانیان اولین هدف ماست. ما میخواهیم چیزی را که به چشم دیدهایم، یعنی زندگی مسالمتآمیز اقوام مختلف ایرانی را به تصویر بکشیم و در این راه از هر کمکی که به ما بشود، استقبال میکنیم.
جشنواره بعدی عشایر چه زمانی و کجا برگزار میشود؟
بزودی جشنوارهای با عنوان جشنواره رمضان برپا خواهیم کرد. برنامه اصلیمان این است که بتوانیم یک جای دایم از شهرداری بگیریم و سنتها و شیوه زندگیمان را در یک نمایشگاه همیشگی در معرض دید همه بگذاریم. جامعه هدف ما بیشتر از هرکسی، دانشآموزان هستند. ما دنبال این هستیم که فرزندان ما با زندگی اقوام مختلف آشنا شوند و از همین سن کم، حس وطنپرستی و اتحاد را آموزش ببینند.
– به غیر از برگزاری جشنواره، کارهای دیگری در حوزه شناساندن اتحاد اقوام داشتهاید؟
ما خانوادگی در این حوزه فعالیت میکنیم و هرکار که از دستمان بربیاید را انجام میدهیم. مدتی پیشتر، ما با گروهی از اقوام از جمله مادر خودم که هشتاد سال دارد، مسیر ۴۰۰ کیلومتری شیراز تا خلیج فارس را پیاده طی کردیم تا یک پیام مهم به جامعه بینالملل برسانیم. ما میخواستیم به آنها بگوییم که، اقوام ایرانی برای کشورشان جان نثار میکنند و همه باید بدانند، نام خلیج جنوبی کشور ما خلیج فارس خواهد بود. یکی دیگر از کسانی که همیشه در کنار ما بوده، آقای ایوبی، از طایفه شش بلوکی است که بسیاری از هماهنگیهای این برنامهها را بردوش کشیده و همیشه کنار ماست.
یکی از تفاوتهای جدی جشنواره شما با دیگران، اجرای برنامه دستافشانی خاص اقوام است و از آن جالبتر اینکه درباره فلسفههای هرکدام از این آیینهای دستافشانی خاص توضیح ارایه میکنید.
همینطور است. ما در ده سال گذشته از بخشهای مختلف کشور از جمله خراسان (کرمانج)، آذربایجان، کردستان، بوشهر، ایلام و ایل قشقایی گروههای دستافشانی داشتیم که برایمان برنامه اجرا میکردند. ما با نشان دادن این دستافشانیها میخواهیم به مردممان یادآوری کنیم که این بازیها و دستافشانیهای فقط رقص نیستند بلکه معنا و مفهوم خاص خودشان را دارند.
نویسنده : اشکان خسروپور