امسال مصادف با پنجاهمین سالگرد تیرباران جوان انقلابی بهمن بهادری قشقایی است. حرکتی که شکلگیری آن نقطه عطفی در تاریخ سیاسی معاصر ایران محسوب میشود. زیرا درحالی که جریانهای مخالف سیاسی حکومت در داخل وخارج از کشور غالبا مبارزه سیاسی مسالمتآمیزی را درپیش گرفته بودند، وی با راهاندازی یک جنبش مسلحانه که ۱۳ ماه به طول انجامید شیوه نوین مبارزه چریکی با رژیم پهلوی را بنیاد نهاد. بهمن بهادری قشقایی فرزند سهراب خان قشقایی در سال ۱۳۲۲ همزمان با درگیری نیروهای دولتی با قشقایی ها در حوالی شیراز متولد شد.
بهمن از همان سنین نوجوانی، به فعالیت سیاسی علاقهمند بود. آن دوران که همزمان با اوجگیری فعالیتهای نهضت مقاومت ملی بود، وی به اتفاق عدهای از دانشآموزان قشقایی و سایر همکلاسیهای خود با عضویت در تشکل دانشآموزی آن سازمان، به فعالیت علیه حکومت وقت پرداخت. او در اوایل سال ۱۳۴۱ عازم انگلستان شد و در رشته زبانهای خارجی به تحصیل پرداخت. وی پس از گذراندن دوران مقدماتی به منظور تحصیل در رشته خلبانی وارد مدرسه عالی کانکورد شد.
در سال ۱۳۴۳ بهمنخان عازم ایران شد. بازگشت وی با جریانات و وقایعی همراه شد که پس از وقایع و شورشهای عشایری سال ۱۳۴۲ دامنگیر خانواده وی شده بود. دو برادرش منوچهر و داریوش، با جمعآوری عدهای از افراد ناراضی در منطقه جهرهخنج درصدد برآمده بودند که در برابر نظامیان به مقاومت بپردازند. در این بین وی به تحریک ماموران ساواک مورد حمله عدهای از افراد وابسته به این سازمان قرار گرفته و مجروح شد. بنابراین برای در امان ماندن از حملات مشابه به ناچار تصمیم گرفت به برادرانش در منطقه جهره بپیوندد. پس از مدتی بدون هیچگونه برخورد نظامی، منوچهر قشقایی با وساطت عدهای با دریافت تامین به تهران اعزام شده و در یکی از خانههای امن ساواک در سلطنتآباد تهران تحتنظر قرار گرفت.
مدتی بعد دولت حسنعلی منصور موافقت کرد که در صورت بازگشت بهمن به لندن مساعدت لازم را برای ادامه تحصیل انجام خواهد داد، بدینترتیب وی مجددا به لندن بازگشت. سالهای اقامت بهمن در اروپا مصادف بود با شرایطی که مردم اغلب کشورهای تحت سلطه برای رهایی خود به جنبشهای آزادیخواهانه روی آورده بودند. گروههای مبارز با تکیه بر جنبش چریکی و شیوه نبرد مسلحانه و سرزمینهای خود را یکی پس از دیگری به استقلال میرساندند. در محافل سیاسی جهان این نظر وجود داشت که علاوه بر افول نفوذ قدرتهای استعماری، حکومتهای استبدادی هم در سراشیبی سقوط قرار گرفتهاند.
آموزش دوره نظامی در مصر
در این بحبوحه دولت مصر به رهبری جمال عبدالناصر که یکی از مخالفان شاه در منطقه محسوب میشد در صدد برآمد تا با مخالفان رژیم پهلوی ارتباط برقرار کرده و آنان را در این مبارزه یاری دهد. از این رو از طریق سفارتخانههای مصر در آمریکا و سویس با سران قشقاییها یعنی ناصرخان در آمریکا و خسروخان در اروپا تماس گرفتند. پس از دیدار مصریها با قشقاییها از آنها برای ملاقات با ناصر و مسافرت به مصر دعوت به عمل آمد. در نتیجه درخسروخان سال ۱۳۴۳ ضمن مسافرتی که به قاهره انجام داد با عبدالناصر ملاقات کرد. مصریها به خسروخان وعده دادند که در صورت تصمیم قشقاییها برای ایجاد قیام در جنوب ایران به آنان یاری خواهند رساند. به همین منظور دولت مصر پایگاههایی ایجاد کرد تا در آن گروهی از دانشجویان ایرانی آموزش ویژه نظامی را طی کنند. با همکاری مصطفی چمران تعدادی از دانشجویان قشقایی و سایر دانشجویان ایرانی در اردوگاههای نظامی مصر تحت تعلیم آموزشهای پارتیزانی قرار گرفتند. بهمنخان جزو این دانشجویانی بود که برای گذراندن دوره نظامی به مصر اعزام شده و مدتی در این کشور اقامت داشته است.
به دلیل عضویت دو تن از قشقاییها یعنی ایرج کشکولی و عطا حسن آقایی کشکولی در سازمان انقلابی حزب توده، ارتباطاتی بین بهمنخان و این گروه برقرار شده بود گویا آن دو تن برای تهییج وی برای بازگشت به ایران و تشکیل گروه چریکی برای مبارزه مسلحانه موثر واقع میشوند. همین امر و سپس پیوستن عطا و ایرج به بهمن در ایران موجب شد که برخی از نویسندگان به اشتباه حرکت وی را وابسته به سازمان انقلابی حزب توده تلقی کنند. بهمن قصد داشت با سفر به ایران وآغاز عملیات چریکی خود به گروههای مخالف رژیم شاه در اروپا نشان دهد که در صورت اشتیاق به مبارزه علنی با حکومت پهلوی میتوانند به او بپیوندند. لذا در اسفندماه ۱۳۴۳ وی جهت عزیمت به ایران عازم عراق گردید. سپس در اوایل فروردین ماه ۱۳۴۴ از طریق بصره و آبادان مخفیانه وارد ایران شد. بهمن پس از وارد شدن به منطقه ضمن دیدار و رایزنی با دستههای مختلف یاغی از جمله دشتی گلهزن، مسیح بوالوردی توانست آنان و عده دیگری را که بالغ بر ۷۰نفر میشدند با خود همراه سازد. در نتیجه این رایزنیها بود که بهمن موفق شد تا پاسگاههای دهرم و آبگرم را خلع سلاح کند.
بدینترتیب که همراهان وی با حمله برقآسایی، پاسگاههای مزبور را به تصرف خود درآورده و پرسنل آن را خلع سلاح کردند. به رغم اینکه بهمن خان به همراهانش با سوگند به قرآن توصیه کرده بود در جریان عملیات از خونریزی ممانعت شود اما در حین درگیری بین طرفین چهار تن از پرسنل ژاندارمری و یک تن از همراهان وی به نام آقاخان کلاهسیاه کشته شدند. البته با تاکید بهمن همراهان وی هیچ گونه صدمه به مردم روستا وارد نیاورده و پس از عملیات خلع سلاح منطقه را ترک کردند.
پس از وقایع مزبور نیروهای دولتی با بسیج نیروهای خود و با فشار به کلانتران طوایف و سایر مردم قشقایی و جمعآوری چریک از میان آنان و سایر ایلات به تعقیب وی پرداختند. از سوی دیگر با تحت فشار قرار دادن خانواده و بستگان وی و انتقال پدر و مادر و سایر بستگان به تهران و تحت نظر قرار دادن آنان در خانه های امن ساواک، فشار خود را به بهمن افزایش دادند. در این میان کمکم بین او و عدهای از همراهانش به دلیل نوع عملکرد اختلافنظر به وجود آمد و بسیاری از افرادش وی را ترک کردند. او با نفرات اندکی به تحرکات خود ادامه داد. اما اقدامات تعقیبی نیروهای دولتی از یکسو و جدایی عده زیادی از همراهان موجب شد که وی تصمیم بگیرد با پایان دادن به حرکت خود از طریق بنادر خلیجفارس از کشور خارج شود. لیکن با ورود ایرج کشکولی و عطا حسن آقایی کشکولی به ایران و پیوستن به وی او از عملی کردن تصمیم خویش منصرف شده و به مبارزه خود ادامه داد. سازمان انقلابی حزب توده برخلاف حزب توده که رهبران آن از مبارزه انقلابی ناامید شده بودند، نبرد مسلحانه را به یکی از شعارهای اصلی خود انتخاب کرده بود. بنابراین به دنبال فرصتی بود تا برای عملی کردن این ادعا در مناطق روستایی ایران پایگاه انقلابی ایجاد کند. از این رو قیام بهمن خان را یک فرصتی طلایی تلقی نمود. پیوستن عطا و ایرج کشکولی به بهمن، موجب شد که مقامات دولتی برای سرکوب قیام مزبور حریصتر شوند. تمامی نیروهای ارتش سوم به اتفاق فرماندهان نیروهای نظامی و انتظامی فارس ماموریت یافتند مستقیماً عملیات تعقیب را رهبری کنند. آنان تعداد زیادی از کلانتران و خوانین محلی را مجبور کردند که به عنوان چریک به نیروهای دولتی کمک کنند. اما این افراد اغلب به طرق مختلف تلاش میکردند که قبل از دسترسی نیروهای دولتی به آنان، به طریقی آنان را از حضور نیروهای مزبور مطلع سازند. از آن سو با وجود حضور عطا و ایرج کشکولی در چند زد و خورد این دو نیز مقاومت را بی فایده دیدند. زیرانه از طرف
قشقایی ها حمایت نظامی چندانی به عمل آمد و نه از اعزام اعضای سازمان انقلابی به ایران خبری شد در نتیجه آنان از ایران خارج شدند. در پی این ماجرا بهمن که کاملا تنها مانده بود در اوج ناامیدی تصمیم میگیرد که از طریق پیکی با محمدخان ضرغامی رئیس طایفه باصری خمسه که گویا از مدتی قبلی با وی تماس داشته ارتباط برقرار کند. محمدخان ضرغامی ضمن دیدار با اسدالله علم که در آن زمان ریاست دانشگاه پهلوی شیراز را به عهده داشت مسئله تامین بهمن را در میان گذاشت. اسدالله علم نیز به محمدخان اطلاع داد که توانسته است از شاه برای بهمن تامین جانی بگیرد. بدین ترتیب بهمن در سحرگاه ۲۸ فروردین ۱۳۴۵ خود را به علم تسلیم می کند. گویا به محض ورود بهمنخان ، علم با تلفن شاه را از جریان آگاه میسازد. شاه نیز میگوید تا میتواند وی را از مراحم ملوکانه مبنی بر عفو وی مطلع سازد. بهمن پس از تسلیم روانه تهران شد اما مدتی بعد او را به شیراز آورده و در دادگاه ۳۰۱ بدوی و دادگاه ۳۰۷ تجدید نظر محاکمه و به اتهام تشکیل دسته اشرار و قتل چند نفر ژاندارم به اتفاق آرا به اعدام محکوم گردید. حکم اعدام بهمن در سحرگاه ۱۷ آبان ۱۳۴۵ در پادگان باغ تخت شیراز به اجرا درآمد. جسد وی را نیز به صورت مخفیانه در آرامگاه دارالسلم (دارالسلام) شیراز دفن شد.
آخرین اخبار
- احداث فرهنگسرای معلولان در شیراز برای اولین بار در کشور
- لزوم فرهنگ سازی برای مسیرهای دوچرخه سواری
- لزوم اجرای پروژه های در شان شهر شیراز به عنوان سومین حرم اهل بیت (ع) و شهر گردشگری
- نگاه عدالت محور شورا و شهرداری شیراز در پیش است
- کتابخانه عمومی و سالن مطالعه استاندارد بهمن بیگی افتتاح می شود
- مقام های آوازی آلبوم موسیقی «یاغی» برگرفته از آوازهای مرسوم خاندان ایلخانی قشقایی است
- «ابراهیم کهندل پور» آلبوم موسیقی قشقایی «یاغی» را منتشر می کند
کد خبر:5623
جنبش انقلابی بهمن قشقایی
امسال مصادف با پنجاهمین سالگرد تیرباران جوان انقلابی بهمن بهادری قشقایی است. حرکتی که شکلگیری آن نقطه عطفی در تاریخ سیاسی معاصر ایران محسوب میشود. زیرا درحالی که جریانهای مخالف سیاسی حکومت در داخل وخارج از کشور غالبا مبارزه سیاسی مسالمتآمیزی را درپیش گرفته بودند، وی با راهاندازی یک جنبش مسلحانه که ۱۳ ماه به […]
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه