دکتر مصدق و قشقاییها
در سال۱۲۹۹که دکتر مصدق از اروپا به ایران بازمیگشت، از راه بوشهر وارد شیراز شد. اهالی فارس به وی اصرار کردند والی گری فارس را بپذیرد و با ارسال تلگرافی به نخستوزیر وقت، خواستار انتصاب مصدق به این سمت شدند. به این ترتیب وی به والیگری فارس منصوب شد. در زمان والی سابق فارس – عبدالحسین میرزا فرمانفرما- «صولتالدوله» بهدلیل جنگ با انگلیسیها از ایلخانیگری قشقایی عزل شده بود.
دکتر مصدق با آگاهی از قدرت صولتالدوله در برقراری امنیت در فارس، وی را به ریاست ایل قشقایی منصوب کرد. همچنین «پلیس جنوب» را که در گذشته روابط خصمانهای با صولتالدوله داشت، به رسیمت نشناخت. به این ترتیب روابط بسیار نزدیک و دوستانه صولتالدوله با مصدق تا پایان والیگری وی ادامه یافت و سپس در زمان تبعید ایلخان قشقایی به تهران و حضور وی بهعنوان نماینده مجلس در تهران در کنار دکتر مصدق که خود نماینده مجلس بود، گسترده شد. پس از مرگ صولتالدوله در زندان رضا شاه، مصدق همچنان با خانواده قشقایی ارتباط داشت.
هنگامی که در مجلس شورای ملی زمزمه ملی شدن صنعت نفت شروع شد، برادران قشقایی در مجلس شورای ملی و سنا حضور داشتند. محمد حسین و خسرو قشقایی به ترتیب نماینده شهرستان آباده و فیروزآباد بودند و محمدناصر قشقایی، سناتور استان فارس بود. قشقاییها به دو دلیل به عضویت جبهه ملی درآمده و وارد مبارزات ملی شدن نفت شدند: همکاری دیرینه آنان با ملیگرایان ایران بهویژه دکتر مصدق و مبارزه همیشگی آنان با خاندان پهلوی که از دوره حکومت رضاشاه و مرگ صولتالدوله در زندان شروع شده بود. به این ترتیب قشقاییها با قدرت تمام به حمایت از دکتر مصدق پرداختند. در دوره نخستوزیری رزم آرا، زمانی که کمیسیون مخصوص نفت در مجلس برای بررسی قرار داد الحاقی «گس-گلشائیان» به ریاست دکتر مصدق تشکیل شد، خسرو قشقایی بهعنوان منشی این کمیسیون انتخاب شد. این کمیسیون پس از یک سلسله مذاکرات مفصل، قرارداد مزبور را رد کرد.
پس از آنکه خسرو قشقایی به عضویت کمیسیون نفت برای بررسی طرح ملی شدن صنعت نفت درآمد، در کنار دکتر مصدق کوشش زیادی برای تصویب این طرح به عمل آورد. تا اینکه کمیسیون نفت طرح فوق را تصویب کرد. سپس مصوبه کمیسیون در مجلس شورای ملی و مجلس سنا در ۲۹اسفند۱۳۲۹ به تصویب رسید. زمانی که مجلس به دکتر مصدق پیشنهاد نخستوزیری داد و او در پذیرش این سمت تردید داشت، خسرو قشقایی وی را از قصد دربار مبنی بر تشکیل کابینه توسط «سیدضیاءالدین طباطبایی»آگاه ساخت. از این رو مصدق روز بعد یعنی پنجم اردیبهشت۱۳۳۰طرح ۹مادهای خلع ید شرکت نفت ایران و انگلیس را به تصویب مجلس شورای ملی رساند و سمت نخستوزیری را پذیرفت. با آغاز دوران نخستوزیری دکتر مصدق، برادران قشقایی با تحرک بیشتری وارد جریانات سیاسی شدند.
آنان با حمایت سرسختانه و همهجانبه از مصدق موجب جلبتوجه محافل سیاسی داخلی و خارجی به سوی خود شدند. همچنین نقش مشاور و نماینده سیاسی دولت را عهدهدار شدند؛ بهطوریکه هر از گاهی ماموریتهای سیاسی به آنان واگذار میشد. در سال۱۳۳۰ش. خسرو و ناصر قشقایی به آمریکا مسافرت کردند. خسرو قشقایی در آمریکا کوشش زیادی کرد تا حقانیت آرمانهای ملت ایران و اقدامات دکتر مصدق را به وسیله روزنامهها و محافل سیاسی آمریکا به گوش جهانیان برساند. وی در نیویورک با شرکت درجلسه «انجمن آسیایی» درباره نهضت ملی ایران و ستمهای یکصد ساله انگلیسیها در ایران توضیحاتی داد واظهار کرد که ایلات ایران بهویژه ایل قشقایی حاضر به هرگونه فداکاری در این مبارزه هستند.
همچنین هنگامی که «هریمن» فرستاده آمریکا برای حل اختلاف نفت بین ایران و انگلیس، قصد داشت به ایران مسافرت کند، خسرو قشقایی در تلگرافی به دکتر مصدق اظهار کرد که مسافرت وی نزد محافل آمریکایی از اهمیت زیادی برخوردار است و یادآوری کرد او را از اوضاع ایران، احساسات مردم و رفتار انگلیسیها در ایران آگاه سازند. در دی ماه همان سال ناصر قشقایی نیز به علت بیماری فرزندش – عبدالله – که در آمریکا تحصیل میکرد، عازم این کشور شد. دکتر مصدق از وی خواست تا در آمریکا اقداماتی برای بازاریابی نفت ایران انجام دهد. ناصر قشقایی در آمریکا با کمپانیها و دستاندرکاران بازار نفت مذاکراتی انجام داد، درنتیجه پس از مذاکره با فردی به نام «اسمیت»، پیشنهادهای وی را مبنی بر خرید بنزین از ایران برای دکتر مصدق ارسال کرد. دکتر مصدق در پاسخ اظهار کرد که نماینده خریدار باید به تهران بیاید و پیشنهادهای خود را به هیات فروش ارائه دهد.
وی همچنین با اشخاص دیگری از جمله سناتور«واتسن» که دست اندرکار بازار نفت بود، دیدار کرد؛ اما بیشتر آنان اظهار میکردند برای خرید نفت ایران باید از دولت آمریکا توصیهنامه داشته باشند و وزارت دفاع آمریکا نیز بهخاطر نارضایتی انگلیسیها، حاضر نبود این توصیهنامهها را صادر کند. از این رو ناصر قشقایی با مقامات وزارت دفاع آمریکا مذاکراتی انجام داد که به نتیجه نرسید. وی در این سفر مصاحبههایی با مطبوعات و سایر رسانههای گروهی آمریکا انجام داد و با حمله به وزیر امور خارجه آمریکا، او را متهم کرد که از سیاست انگلستان در برابر ایران حمایت میکند. همچنین اظهار کرد در صورت حمله هر قدرت خارجی به ایران، ایل قشقایی به جنگ آنان خواهد رفت. این مصاحبه بازتاب وسیعی در رسانههای آمریکا یافت و درنتیجه خشم وزیر امور خارجه آمریکا را برانگیخت. اقدامات قشقاییها سبب شد که انگلیسیها و دربار شاه، دست به تحرکاتی در برابر آنان بزنند، پس به فرماندهان ارتش در فارس دستور داده شد از راه های مختلف به ایل قشقایی و موقعیت برادران قشقایی فشار وارد سازند. به این ترتیب اختلافاتی بین قشقاییها و مقامات ارتش بهوجود آمد.
در پی این اختلافات شایع شد که قشقاییها قصد شورش در برابر دولت را دارند. این شایعات در مطبوعات خارجی نیز انعکاس یافت. ناصر قشقایی برای پایان دادن به این شایعات که عمدتا از دربار نشأت میگرفت، در نطقی در مجلس سنا، حمایت همهجانبه خود را از دکتر مصدق اعلام و همچنین در نامهای به دکتر مصدق اظهار کرد: حاضر است یکسوم زمین های کشاورزی خود را در منطقه ییلاقی ایل قشقایی در اختیار دولت وی بگذارد تا برای هزینه های جاری دولت استفاده شود. انتشار نامه فوق بازتاب زیادی نزد هیات دولت و طرفداران مصدق داشت و در جلسه هیات دولت از ناصر قشقایی قدردانی شد. برادران قشقایی در حوادث ۳۰تیر۱۳۳۱نیز فعالانه وارد عمل شدند. محمدحسین و خسرو قشقایی که در دوره هفدهم نیز به مجلس راه یافته بودند، در کنار سایر نمایندگان وابسته به جبهه ملی بهطور همهجانبه از دکتر مصدق حمایت کردند.
آنان همچنین از مردم خواستند به طرفداری از دکتر مصدق قیام کنند. در فارس نیز دست به اقداماتی زدند؛ از جمله تهدید کردند که برای حمایت از دکتر مصدق به پادگان شیراز حمله خواهند کرد. پس از استعفای احمد قوام و انتصاب مجدد دکتر مصدق به نخست وزیری، خسرو قشقایی از طریق رادیو به ایراد سخنرانی پرداخت و مردم را به حفظ امنیت شهر و آرامش دعوت کرد. وی در دوم مرداد۱۳۳۱در مجلس، طی نطقی به سیاستهای دولت آمریکا حمله و چنین اظهار کرد: «آمریکاییها تانکهای سنگین را به دولت ایران میدهند، برای کشتن مردم نه برای جنگ.»
سپس مبلغی برای ساختن مجسمهزنی که در روز ۳۰تیر به هواداری از مصدق خود را جلو تانک انداخته بود، کمک کرد. در دوره دوم نخستوزیری دکتر مصدق، تحریکات و فشار ارتش در فارس در برابر قشقاییها افزایش یافت و هر بار به بهانههای مختلف نیرو به مناطق قشقاییها گسیل میشد. ناصر قشقایی در اعتراض به این اقدام، ارتش را متهم کرد که برای ایجاد اغتشاش در فارس و تامین منافع انگلیسیها، دست به این اقدام زده است؛ اما با پیگیریهای دکتر مصدق و مذاکرات ناصرخان این تنشها تا حدودی کمتر شد.