در دوران حکومت واثق هنگامی که بغا( یکی از فرماندهان متوکل لعن الله علیه )
با لشگرش از بیرون مدینه میگذشت،
امام هادی علیه السلام فرموند:«بیایید از شهر خارج شویم تا لشگر این فرمانده ترک را تماشا کنیم.»
ما از مدینه خارج شدیم. در این هنگام، یکی از ترکها از مقابل ما عبور کرد. امام هادی علیه السلام با زبان ترکی به او چیزی گفت. او از اسب پیاده شد و سم اسب امام را بوسید.
من آن شخص ترک را سوگند دادم و از او پرسیدم:«امام هادی به تو چه گفت؟»
او پرسید:«آیا این مرد پیامبر است؟» گفتم:«نه، پیامبر نیست.»
گفت:«او مرا با نامی که در کودکی در شهر خودمان مرا با آن میخواندند، صدایم زد.
از آنها که اکنون با مناند هیچکس از این نام خبر ندارد.»
منابع:
بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۲۴، ح ۱٫
مراجعه شود به:
معجزات امام هادی علیه السلام
منبع:تبلیغ عشایری ایل قشقایی
منبع کتاب هم لطف کنید
منابع: بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۲۴، ح ۱٫
مراجعه شود به: معجزات امام هادی علیه السلام