عکس تزئینی است
در قریه باغان ۷ فرسخی شهر خنج دو اردو بهم نزدیک میشوند. کدخدای باغان بنام رئیس کریم که یکی از خدمتگزاران صوالتالدوله و حامل پیامی از طرف نیروهای انگلیسی بود وارد میشود و میگوید دشمنان عقیده جنگ ندارند میخواهند ۳ نفر از آنها با ۳ نفر از شما با قید قسم جنگ را متارکه کنند و اردوهای انگلیسی به شیراز مراجعت نمایند وکشمکشها خاتمه یابد در روز ومکان معین در فاصله دو اردو نمایندگان صولتالدوله که آقایان حاجی خان موصلو،مختارخان گرگینپور و رمضان خان بهلولی بود با سه نفر نماینده قوای خصم که آنها هم روزی روزگاری از درباریان صولتالدوله بودند با هم روبرو شده پس از مذاکرات زیاد و سوگند به قرآن تصمیم گرفتند که اردوی بیگانه به شیراز و بقیه به سوی خانه و کاشانه خود برگردند و صولتالدوله هم به فیروزآباد برود و صلح برقرار شود. همگی به اردوهای خود مراجعت میکنند، حتی رمضان خان با شوخی میگوید رفقا قطار از کمر و تفنگ را از دوش بردارید تا پس از سالها چند روزی استراحت کنیم تا بفهمیم راحتی و آسایش چه رنگ و بویی دارد. متأسفانه این حرکت دشمن هم یک عمل موذیانه برای خام کردن نیروهای قشقایی بوده و تصمیم به جنگ بزرگتری داشتهاند وقتی که نیروهای صولتالدوله برای استراحت خود و اسبها بدون ذرهای شک و تردید و ابهام در دهستان باغان مانده بودند بیخبر از همه جا در شب دوم صلح دشمن دهها سوار زبده و ماجراجو و کینهتوز را در حالی که اردوی صولتالدوله خاطرجمع از معاهده و مطمئن از سوگند آنها آرمیده بودند از طریق گردنه راحزویه برای غارت و کشتار خانودههای در حال کوچ صولتالدوله و بستگان او حرکت میکنند نیمه شب کدخدای دهستان مکو که در اردوی خصم در حبس و توقیف بوده از بهم خوردگی و جابجایی نیروهای آنان میفهمد که نقشهای در سر دارند پس از فهمیدن از جریان حمله آنها از فرصت استفاده کرده سوار اسبی میشود و همان شب خود را به اردوی صولتالدوله میرساند و با فریاد میگوید چه نشستهاید که اردوی دشمن از غیبت شما استفاده کرده برای غارت و کشتار خانههاتان راهی دادالمیزان شدند.
حدود ۱۵۰ سوار برای دفاع از ناموس و شرف خود شبانه حرکت میکنند در حالی که نیروهای دشمن ساعتها پیش رفته بودند. گرما، بیآبی، بیماری و خستگی اسبها موجب میشود که نتوانند خود را به نیروهای دشمن برسانند و در بین راه میمانند فقط چهار سوار از جان گذشته موفق شدند خود را به خیل سواران دشمن برسانند و با جنگ و گریز و مانورهای بینظیر صدها سوار را وادار به عقبنشینی کنند دشمن فقط موفق شده بود که سه خانوار متعلق به مختارخان، ابراهیم خان و حاج ایازخان را به اسارت ببرند که این چهار سوار شجاع و بی باک آنقدر استقامت میکنند و با سنگرگیریهای به موقع و مبارزات بیامان کار خود را ادامه میدهند تا اینکه دشمن به ستوه آمده و اسرا را از چنگ آنها نجات میدهند.
نام این چهار سوار از جان گذشته انصاف نیست که در ذهن و سینه مردم ایل ثبت نشود. این قهرمانان شکستناپذیر:
۱- محمدحسن خان بهمنی فرزند بهمن بیگ
۲- خانجان خان شهبازی فرزند شهبازخان
۳- شیرزادخان دژکردی کلانتر دژکرد
۴- کاوس خان کیانی فرزند گودرز بیگ که در جوانی در جنگ سالار کشته شد. یاد و خاطره آنها فراموش نخواهد شد.
استاد حبیب گرگینپور
برگرفته از مجله ائل سوزو
بسیار عالی بود دوست گرامی ممنون از شما که در راه اعتلای فرهنگ ملت قشقایی کوشا هستید