حدود هشتصد سال پیش حافظ زیباسرود،
ما آزموده ایم دراین شهر بخت خویش
بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش
و چه شاه غرلی است غزل واعظان با آن بیت زیباودلکش،،،
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
این جا مراد شیخ تزویر وریاست
ریای آنانی که خود را مالک وصاحب و پیگیر و موعظه گران مردم و مسایل و احقاق حقوق مردم میدانند…!!!
چندی پیش در فضای مجازی غوغا و آشوبی با مضمون اهانت به قشقایی، توهین به لباس سنتی قشقایی با آب وتابی خاص براه افتاد.
و خاطی البته اگر اصلأ ما را اجازت و اختیارات بدان حد باشد که نام خطا کار و اشتباه گر بر زبان بیاوریم،سایت نگارنیوز و انقلاب نیوز بود. و این سایت محترم حال چه سهوأ و چه تعمدأ و از سر محک و امتحان به لباس زنان قومی اهانت کرد که به شهادت اسناد و مدارک موجود و به نوشتار سفرنامه و خاطرات و دفاتر سفیران و نویسندگان خارجی و کتاب ها و مقالات و اسناد نویسندگان داخلی لرزه بر پیکره ی بزرگ استعمارگر پیر بریتانیای کبیر انداخته بودند.
قومی تحت نام قشقایی که قدمتی به درازای تاریخی بالای ۵۰۰۰ ساله به آب و خاک این سرزمین دارند. و کوه و کمر و سنگ نگاره و قبور برجای مانده ازاین قوم که آراسته به دامغا و داغماهای ملتی کهن است.همه و همه یادآور و مبین اصالت این قوم باستانی است.
وشواهد و اسناد محققان همه حکایت از اصالت پوشاک این قوم دارد.وظاهر و آراستگی و فرم،الگو و طرح لباس این قوم کهن از روزگاران دیرین تا به امروز چندان تفاوتی ننموده و آنسان که فرم و اشکال لباس سایر اقوام مدرنیته و تشابه غربی بخود گرفته،لباس قشقاییان هم بدین سان که هست در اسبق هم بوده است.
ومردمان قشقایی،مرد و زن.خرد و کلان با همین منظر و شمایل درکنار هم بسلامت روح و اندیشه و احساس و افکار زیسته و هیچ مشکلی هم پیش نیامده و نداشته اند،چراکه قشقاییان اعتفاد دارند.باید خانه ی دل آباد باشد و فطرت و وجود و جوهر انسان بی آلایش و بی آرایش باشد.
وگرنه حفظ ظاهر تغافلی بیش نیست و شالوده وشیرازه ی هر امر غیرواقعی و فاقد حقیقت از هم خواهد پاشید ، اما زندگی توأم با راستی وحقیفت دوام وقوامش پایدار و پاینده است.
به هرحال باران و سیلاب اعتراض ها بالا گرفت.و گفتند و قسم خوردند و پیمان بستند که تا بستن و تعطیلی سایت انقلاب نیوز آرام نگیرند و مطالبه کنند حق قشقایی هارا و تا احقاق حق قرار نگیرند.
اما بدین میان زبان ما جای نگرفت و دادمان برخاست که آقا از اول نباید این اتفاق می افتاد که به هر دلیل و باهرانگیزه اتفاق افتاد،پس لطف فرموده دست ازسرکچل قشقایی بردارید،اصلأ قشقایی ها از طلا گشتن پشیمان شده اند.مرحمت فرموده باز آنان را مس کنید.اما دوستان معترض شدند که ، نه باید احقاق حق واثبات حق نمود و از سخن مابسی دلگیر شدند و اصلأ بعضأ دوست داشتند که بفرمایند انگاری تعصب قشقایی ندارید.
هرچه ماگفتیم آرام باشید و تند نروید و خودتان مسئله را بزرگ نکنید سخن عبث و تیتری بس بیهوده بوده است،مورد پذیرش واقع نشد.
هرچه گفتیم دوستان آخر شود حکایت شعر حافظ.باز نشد که نشد.
حال خطاب به همان دوستان پیگیر و قاطع سینه چاک
اکنون شعر حافظ را از بر کنید و واقع بین باشید.
چقد خوب بود کنون هم پیگیر میبودیم وزود سردنمیشدیم
آخر دیدی کسی خواهدپرسید
پس چه شد؟؟؟
داریوش زندی