در فصل بهار ۱۳۴۴ هنگام کوچ عشایر قشقایی از قشلاق به ییلاق در بین راه در حاشیه رودخانه مالیچه شیخ و زیر سایه نخلستانها ، کودکی پا به عرصه جهان نهاده که بزرگان ایل نام مستعار او را یل اقلی نهادند. یعنی فرزندی که بین راه متولد می شود.
ایشان دوران کودکی اش را تا سن ۵ سالگی در دامان پر مهر و محبت مادر و آغوش گشوده از محبت پدر گذراند. چند صباحی بعد در سال ۱۳۴۹ چرخ فلک آن مادر شیر زن و دلنوازش که نامش هم فلک بود ، را امان نداد. شهید بیت اله گرجی زاده دوران ابتدائی رادر مدرسه عشایری در کنار معلم دلسوز وبا علم و ادب و هنر به پایان رسانیده وسالهای اول و دوم راهنمائی را در مدرسه عشایری روستای مالیچه شیخ سپری نمود.وی از سال ۱۳۶۰ وارد شهرستان نوراباد ممسنی در منزل برادر بزرگارش دوره راهنمائی و دبیرستان را به پایان رسانید.ایشان در دوران راهنمائی و دبیرستان روحیه ای مذهبی داشت و وفاداری اش به امام و امت و رزمندگان را با لبیک ندای حق و با اعلام آمادگی خود جهت اعزام به جبهه های نبرد حق علیه باطل به اثبات رسانید. در پایان خرداد ماه ۱۳۶۴ در حالی که نیروهای رزمنده از شهرستان تدارک اعزام به جبهه و جنگ را داشتند، شهید بیت اله گرجی زاده قبل از اینکه در کنکور سراسری شرکت نماید ، جهت اعزام به جبهه داوطلب می شود . شهید بیت اله گرجی زاده تا سال ۱۳۶۴ بیش از چهار مرحله در عملات های مختلف جبهه و جنگ شرکت داشت. یکی از برادران پیشنهاد شرکت در کنکور سراسری را می دهد ولی ایشان اعزام به جبهه را در اولویت قرار داد و اظهار داشت که شرکت در عملیات جبهه و جنگ بالاتر از کنکور سراسری می باشد.او که نوجوانی پر شور، ممتاز، شجاع و خوش اخلاق و زبان زد همسنگرانش بوده سرناجام در ۲۰/۰۴/۱۳۶۴ به عنوان مسئول تیم شناسائی در عملیات قدس ۳ در خاک دشمن جاوید الاثار شهید می و در واقع مفقودالاثر می شود. پدر پیر و زحمتکشس ایشان مدت ۲۳ سال در انتظار فرزند برومندش بوده تا اینکه در لحظه آخر عمرش در حالیکه به ارزوی ملاقات فرزندش در انتظار نشسته بود با قرار دادن پیراهن شهید بر بالینش بگذارند قطره ای اشک از چشمان او جاری می شود و به لقاء اله می پیوندد.
وصیت نامه
با سلام و درود بر امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینی (ره) و سلام و درود بر تمامی شهدای اسلام از صدر تا کنون و سلام و درود بر تمامی رزمندگان غیور حق علیه باطل : ای خدای قادر و متعال از تو سپاس می گویم که به من سعادت بخشیدی که در راه تو قدمی بردارم . ای خدای بزرگ هزاران یاد از تو سپاس می گویم که نور ایمانت را در قلب من تابانده ای و قلب سرود خاموش را با نور عشق فروزان گرداندی . ای خدای بزرگ این لطف و نعمت را که زبان قادر به گفتن آن نیست به من عطا کرده ای شکر می کنم ولی در برابر این همه نعمت من خجل و شرمسارم. بار خدایا به جلال و عظمتت سوگند می دهم که این بنده حقیرت را حتی یک لحظه به حال خود وامگذار. ای خدای مهربان با این همه گناهی که از من سر زده با رو سیاهی به درگاه تو آمدم و از تو طلب مغفرت می کنم و در برابر این همه گناه توبه می کنم و گناهان مرا ببخش و بیامرز. بار خدایا تو شاهد و گواه باش من عهد و پیمانی که با تو و رهبرم بسته ام اگر سرم از تن جدا گردد و تمام بدن حقیر توسط خمپاره دشمن قطعه قطعه شود دست از پیمانم بر نمی دارم . بارخدایا از تو می خواهم نیرویی به من عطا کنی که بتوانم در برابر دشمنان اسلام و قران ستیز کنم.
ای خداوند منان ای ما موریتی که من در پیش دارم که شهدای اسلام بر دوش تک تک ما گذاشته اند مسئولیت سنگینی است و از من قبول کن و امیدوارم که بتوانم انتقام خون شهدای اسلام را از صدام و صدامیان بگیرم. در این زمان حساس که دین حق و حقیقت در خطر است و تمام ابر قدرتها دست به دست هم داده اند و کمتر به نابودی آن گرفته اند و در این موقع حساس که کشور اسلامی ما مورد حمله موشکی صدام قرار گرفته و هر روز و هر ساعت تعدادی از عزیزان خدا را به خاک و خون می کشند وظیفه شرعی خود دانستم که پای در چکمه کنم و به یاری قران و اسلام برخیزم و این وظیفه شرعی هر شخص مسلمان است که به یاری حسین زمان برخیزد . من برای اینکه انجام وظیفه کرده باشم به یاری حسین زمان و هدایت دین برمی خیزم و حاظرم که جان ناقابلم را در کربلای ایران نثار دین و قران کنم .چرا؟ چگونه مرگ با عزت شرف بهتر از زندگی یا خواری ذلت می با شد. پس بنا به وظیفه خودم روانه جبهه شده ام تا شاید بتوانم وظیفه ام را به خوبی انجام دهم و در این میدان نبرد اگر توانستم دشمن را از پای در می آورم و اگر نتوانستم و دشمن مرا از پای دراورد به دشمنان اسلام اطمینان می دهم که مرگ سرخ بهتر از زندگی ننگین است ولی به امید خدا از پای نخواهم نشست چونکه حق، پیرز است و خدای قادر با ما ست و همچنین پروردگار می فرماید { قاتلو فی سبیل اله یقاتلوکم : با آنهایی که با شما می جنگند بجنگید}. این مکتب انسان ساز است که تنها با خون حفظ می شود و مانند درختی که به وسیله آب زنده می ماند. غرض از اینکه این وصیت نامه را می نویسم ای است که به آگاهی تمام اهالی برسانم که من آگاهانه این راه را انتخاب کردم و به سوی آن شتافتم و این راهی است که امام حسین (ع) آن را انتخاب کرد . مگر انسان برای مردن آفریده نشده چه بهتر که انسان در راه خدا کشته شود. من به جبهه می روم تا با ریختن خون خود به جهانیان ثابت کنم که اسلام همیشه زنده است و اسلام دین حق و حقیقت است. چون با خدای خود عهد و پیمان بسته ام که بنده را یکی از بندگان شایسته خودش قرار دهد و در جهت به ثمر رسانیدن انقلاب اسلامی به رهبری امام زمان (ع) نایب بر حقش امام خمینی (ره) تا پای آخر چه در منزل و چه در سنگر مدرسه و چه در جا دیگر از پای نمی نشینم و سنگر اسلام را در همه جا حفظ و پاسداری می کنم ولی ای جنایتکاران بدانید که با شهادت فرزندان اسلام ، جوش و خروش مردم بیشتر می شود و پیش از پیش به جبهه ها اعزام می شوند.
و شما ای ملت عزیز و همیشه در صحنه ، پیرو خط حسین زمان باشید و بدانید اگر جوانان شما در جبهه ها خون می دهند و اگر بدن نازنین آنها در جلو خمپاره های دشمن تکه تکه می شوند به خاطر حفظ اسلام و قرآن است . و از شما ملت غیور می خواهم که هیچگاه در فکر مادیات دنیای فانی نباشید .
و در آخر یک وصیت کوچک به خواهران و برادران حزب اله دارم که امام را تنها مگذارید و از خواهران عزیز به ویژه خواهران محصل می خواهم که حجاب اسلامی را در همه جا حفظ کنند . و از برادران همکلاسی خود می خواهم که سنگر مدرسه را حفظ کنیم و نگذارند که افراد نالایق در داخل این سنگر ها رخنه کنند ودر اخر از پدر وبرادرانم خدا حافظی می کنم واگر سعادتی پیدا کردم برای من ناراحت نباشند بدانید که این بهترین راهی است که من انتخاب کردم و اگر کسی در حق من زحمت کشید ه ممنون هستم واز انها عذر خواهی می کنم که نتوانستم زحمتشان را به ویژزحمات پدرم را ادا کنم از برادرانم می خواهم که سنگر مرا خالی نگذارند اسلحه ام را به دست نامرد ندهند .
ولی ای مادری که سالها برایم زحمت کشیدی نتانستم حتی یک دقیقه آن را جبران کنم نمی دانم باشما چگنه خدافظی کنم ئتنها دعای من این است که ای خدا آن مادر ی که مرا از کوچکی بزرگ کرد وبعد از این دنیای فانی چشم پوشید ت رحمتش کن .ای خداوند قادر متعال شهادت در راه خدا که برای من از عسل شیرین تر است نصیبم گردان از همه قوم وخویشان خدا حافظی می کنم واگه از من بدی دیده اند به بزرگی خدشان ببخشند.